فلسفه تاسیس
بیوگرافی و اهداف مؤسس
دکتر سید محمدحسن امامی نجفی دهکردی به عنوان بنیانگذار شرکت، زندگینامه علمی و اهداف خود از راهاندازی چنین مرکزی را این گونه بیان میدارد: «از كودكي به دلیل علاقه بسیار به حیوانات، آرزوي دامپزشك شدن و تأسيس انجمن حمايت از حيوانات را داشتم. بعدها فهميدم هدف دامپزشكي اغلب حمايت از مظلوميت حيوانات نيست، بلكه به افزايش راندمان و بهره كشي بيشتر از آنان میاندیشد؛ لذا تصميمم به ادامه اين رشته ضعيف شد. در سال 1357 ديپلم دبيرستان را دريافت كردم و براي ادامه تحصيل به امريكا رفتم. ابتدا در رشته مهندسي و سپس تكنولوژي پزشكي هستهاي مشغول به تحصیل شدم، اما سرانجام عشق خدمت به مردم و لذت ديدن لبخند بيماران مرا به سوي پزشكي كشاند.
در سال 1360 دانشجوی پزشکی شدم و در جلساتي که با سایر دانشجويان داشتيم، اولين چارت سازماني موسسه علمي تحقيقاتي رسم شد و با دوستان متعهد شديم كه اين هدف را دنبال كنيم. سال 1368 پزشكي عمومي را تمام كرده بودم و دو راه عمده پيش رويم بود: يكي ادامه تحصيل و سپس عضویت در هيأت علمي و پيگيري هدف تأسيس یک موسسه تحقيقاتي در آينده از طريق دانشگاه؛ و دوم احداث كارخانه توليدي تجهيزات پزشكي و تأسيس موسسه تحقيقاتي درون كارخانه. براي راه دوم ميبايد منزل مسكوني خود را به سرمايه اوليه تبديل ميكردم كه مورد موافقت اعضای خانواده قرار نگرفت، لذا راه اول را انتخاب نمودم و علي رغم اين كه امكان ورود به رشتههاي جراحي، نورولوژي و … را داشتم، جامعيت رشته داخلي برايم جذابيت عجيبي داشت و لذا به این رشته وارد شده، در سال 1372 موفق به اخذ بورد داخلي گردیدم.
سالهای 74-72 به خدمت مقدس سربازی در تبريز گذشت و از سال 1374 استاديار گروه داخلي دانشگاه علوم پزشكي اصفهان شدم؛ سالهای 1378-1374 را به تدريس، درمان و كارهاي مختلف اجرایي نظیر ریاست مركز بهداشتي درماني نواب صفوي و مسؤول طرح pilot پزشكي جامعهنگر در اصفهان، قائم مقام معاونت پژوهشي دانشگاه علوم پزشکی و عضویت در دهها شوراي آموزشي و پژوهشي گذراندم. در اين سالها سعي كردم دانشگاه را براي طی یک راه موازي آموزشي با روشهاي جديد و مبتني بر PBL و CBM متقاعد كنم و اهداف پژوهشي و توسعه مرزهاي دانش را از اين طريق پيگيري نمايم، اما چون دانشگاه تنها آشنايي با اين روشها و افزايش آموزش درمانگاهي را مد نظر داشت و اهداف بزرگي را كه در سر ميپروراندم، مورد نظر نداشت منصرف شدم. مقاومتهاي زيادي نیز در راه تحقق يك مؤسسه اقماري دولتي يا نيمه دولتي با اهداف آموزش و پژوهش وجود داشت و عدم ثبات نظام مدیریتی دولتی نیز مرا بر آن داشت که اهداف علمی، پژوهشی، خدمت رسانی و آموزشی را از طریق سیستم خصوصی دنبال کنم.
در طي این سالها، عشق خدمت به مردم را با سر زدن به بيماران بيبضاعت و حمايتهاي مالي و عاطفي از آنان که بخشی از زندگي من شده بود، سیراب میکردم. تجربه مديريت دولتي مرا از امكان تحقق اهداف علمي و صنعتي در سيستم دولتي كاملا مايوس كرد؛ تجربه كمكهاي مستقيم به نيازمندان نیز به من آموخت كه اين كمكها قادر به حل مشكلات جامعه نيست و ما بايد با گام برداشتن در جهت توانمند سازي جامعه، بستر كار، تلاش و توليد را فراهم سازیم. به عبارت دیگر توزيع ثروت ممكن است بتواند باعث نزديك شدن فاصلههاي طبقاتي گردد، اما نهايتا منجر به بهبود وضع مردم نميشود و توليد علم و ثروت تنها راه حل مشكلات مردم است.
در سال 1378 استاد نمونه دانشگاه علوم پزشکی اصفهان شدم و از همه مسؤوليتهاي اجرايي كنارهگيري نموده، در رشته فوق تخصص گوارش دانشگاه علوم پزشکی شيراز شروع به تحصيل كردم. دو سال تحصيل، مطالعه، تنهايي و دوری از خانواده، فرصتي براي بازنگري آرزوها و تجربهها بود؛ برنامهريزي جدي براي تأسيس موسسه درماني پژوهشي و آموزشي غير دولتي از همين زمان و با استفاده از تجربيات گذشته شروع شد. در سال 1380 و بلافاصله پس از فراغت از تحصيل در رشته فوق تخصص گوارش تلاش شبانه روزي را آغاز كردم، سالهای اول به تثبيت موقعيت اجتماعي و مردمي، تلاش برای جذب سرمايه، بستر سازي و جذب نيروهاي مثمر ثمر تشخيصي درماني پژوهشي، آموزش نيروهاي دانشجويي و اجراي حدود 30 پروژه تحقيقاتي در زمينههاي مختلف، برنامهريزي تحقيق و توسعه گذشت و از سال چهارم به بعد سازمان به سمت رسمیت بیشتر و بلوغ سازمانی پیش رفت چارت سازمانی شرکت بازنگری شد و از قالب سنتی به روش شرکتهای مادر و اقماری Holding companies بود و علاوه بر تداوم توسعه مؤسسه منجر به تأسیس شرکتهای اقماری و آماده شدن بستر تأسیس شرکتهای اقماری دیگر شد.